یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

عروسی عروسی و دیگر هیچ

ترو این خونرو با هم میخوام تو نباشی دل من میگیره


فردا عروسیه امیر داداشمه خوبه عروسی هتله و ما هیچ کاری نباید انجام بدیم وگرنه چه اتفاقای عجیبی میافتاد


این روزا با بالا رفتن یه ذره مشکلات ظرفیت و طاقت اطرافیانم رو دارم میبینم


روزا خوبی نیست چون امیر داره از این خونه میره درسته اختلاف سنیمون زیاده درسته بعضی وقتها عصاب هم رو خورد میکردیم اما واقعا یه پشتوانه برامه حیف داره از این خونه میره اونم کهنوج200km بندر عباس 



امیدوارم مراسم همونی تموم بشه که الان برای 6,7 ساعت نزدیک به 1 ماهه داریم .....


امیر تا حالا بهت نگفتم دوست دارام تا حالا هیچ وقت این جوری برای رفتنت بغض نکرده بودم




آرزو

یا به اندازه آرزوهات تلاش کن یا به اندازه تلاشت آرزو داشته با

تا حالا شده ؟

تا حالا شده با خودتون روراست نباشید . بخواید سر خودتون رو کلاه بزارید . من این روزا واقعا طعم تلخ این واقعیت رو چشیدم اینکه میرم کلاس اما اصلا بازدهی ندارم جز اینکه روز اول ۷۰ تا کلمه جدید یادگرفتم و این روزا به زور۱۰ تا جز اینکه همش محسن ( یکی از مسئول ای موسسه میاد سر کلاس و حرف میزنه و میخندیم و یعدم کلاس تموم میشه) فردا شب باید برم یه اموزشگاه دیگه تعین سطح بدم اینجوری نمیشه . اما واقعا دلم نمیاد ....