زل زد تو چشام .
زمانی زل زد که چشام پر اشک بود . زمانی که دلم به روزایی پر
کشید که هر روز .هر ساعت. هر نفس برای قبری گریه میکردم که از اولشم مرده
ای نداشت ... .
زل زد .
نگام از نگاش کندم , نمیخواستم بفهمه از چیزی ناراحتم . تا نگام برگردوندم گفت دیدی کم اوردی .
می خواستم بهش بگم خیلی وقته کم اوردم و .....
میخواستی بگی ولی نگفتی...........
باید می گفتی و خودتو از زندونش آزاد می کردی...