یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

دزدی

بابا گفت :"خب هر چی ملا یادت داده رو ول کن فقط یک گناه وجود داره و والسلام.ان هم دزدی ست.می فهمی چه می گویم؟"
مایوسانه آرزو کردم ای کاش می فهمیدم و گفتم:" نه بابا جون"
بابا با بی حوصلگی اهی کشید و ادامه داد:" هر گناه دیگری هم دزدی ست.اگر مردی را بکشی یک زندگی را می دزدی .حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی .وقتی دروغ می گویی حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی وقتی تقلب می کنی حق را از انصاف می دزدی.می فهمی؟"


فهمیدم.





بادبادک باز.خالد حسینی.

نظرات 3 + ارسال نظر
زهرا پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:08 ق.ظ

چه حرف جالب و پر معنی ای !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خانه تکانی یک ذهن دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:34 ب.ظ http://new-gadfly.blogfa.com/

واجب شد حتما بادبادک باز رو بخونم

آوین شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ب.ظ

فهمیدممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد