اتفاق جالبیه بعضی وقتها میری و وقتی اس ام اس میدم و جوابی نمی دی میگی مگه بیکارم وقتی صحبت از دوست داشتن شد گفتی فقط یه دوست معمولی . من خودم رو عادت دادم . نشتم و سعی کردم تو نوشته هام از تو حرفی نزنم اما حرف اون روزهایت را باور کنم یا تنها بودن این روزهای تو یا شایدم هردو انها . چند شب پیش اس ام اس دادی و گفتی من لیاقت صبر کردن دارم یا نه . اما واقعادیگه احساس قدیمی که قبلا بهت داشتم رو اصلا ندارم و فقط می خوام همون دوست بمونم . من تغییر کردم طوری که میتونیم حتی 2 ساعت باهم صحبت کنیم بدون دلخوری شاید یکی از دلایل برگشتنت هین تغییر های من باشه اما من حتی تصمیم هام هم تغییر کرد شاید تو هم با اون تغییر ها نقشت تغییر کرد
۱.چند روزیه کلاس نمیرم و واقعا یه زنگ خشک و خالی هم بهم نزدن که مردی زنده ای . دیروز عادله رو تو خیابون دیدم ساعت 3 و 40 بود ساعت 4 کلاس داره اما الان داشت میرفت . وظیفه شناس یا...
۲.بابام یه ساختمون گرفته که بسازه از دیروزه کار تخریبش رو شروع کردیم قرار شد من بالا سر کار وایسم , از دیروزه که کارم شروع شده
۳.بازهم پول موبایل ودغدغه جور کردن پولش و ترس از قطع ان
۴.اوضاع بسیار عالیست انگار رفتیم جزایر قناری , همه چیز جا خودشونن و راحت راحتم
سلام علی رضا جان. امیدوارم که کارات خوب پیش بره.