یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

بهرام

بهرام داداش سلام


هنوز 2 ساعت نشده که از پیشت اومدم . شرمنده که اینهمه گریه کردم شرمنده که الان اومدم خونه . دیدی جمعیت امروز رو همشون واسه وداع با تو اومده بودن . چرا هیچ وقت من ناراحتی تورو ندیدم یادته دختر تهرانیه 2 سال بود  دوسش داشتی , میرفتی خونش اما بهش نمیگفتی داداش دیدی دیر شد . بهرام پاشو بگو علیرضا همه چیز خواب بوده . چرا رفتی ؟بهرام هیچ وقت از یادم نمی ری . داداشی خیلی دوست دارم


چرا رفتی و هممون رو تنها گذاشتی . تو که نامرد نبودی چرا صورتت رو پلاستیک کشیده بودن . بهرام اگه زجه هام رو شنیدی ... بهرام  بگو واسه چی تو ؟چرا همه باید بهمون بگن غم اخرتون باشه اخه اونا که نمیدونن که چی بودی برای ما


امشب میام سر قبرت میام پیشت داداشی نمیذارم شب اول قبر تنها باشی اما مگه تو به کسی بدی کرده بوی که امشب بد ببینی مگه کسی از تو ناراحت شده بود که امشب ...


بهراام بازم داری بهم میخندی بازم میگی اشکالی نداره بهرام دوست دارم


نظرات 4 + ارسال نظر
قاصدک شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:38 ب.ظ

چه دردناک
متاسفم علیرضا جان
خدا رحمتش کنه

سیمین - فانی یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:05 ق.ظ http://harfhayehsadeh.blogsky.com

سلام دوست عزیز
نمیخوام مثل همه همون وازه تکراری رو بگم
چون بهرام که باری شما هرگز نخواهد مرد
فقط میگم خدا کنه اگه بهرام خوب بوده شما هم ادامه بدید اون خوبی هاش رو تا در کنار شما به اون چیز هایی که میخواست برسه و گرچه نیست ولی در شما طلوع کنه آرزوهاش
دوست عزیز به وبلاگ من اومده بودید و اظهار لطف کرده بودید
دوست نداشتم در اولین دیدار با وبلاگتون این متن ها رو بنویسم
ولی فقط میتونم تشکر کنمو از خدا صبر بخوام برای شما
گرچه وازه توان دلداری ندارن در این مواقع
ولی از من پذیرا باشید
هر وقت دوست داشتید تشریف بیارید به وبلاگ و خونه دل من
دلنوشته های من از دل میاد شاید به دل هم بشینه و اورمتون کنه

در اخر این متن نمیدونم باید بنویسم روزگار خوش که با از دست رفتن بهرام چطور میشه این ارزو رو کرد
در هر حال .............................

زهرا دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:17 ب.ظ http://ghare-b-kasi.blogsky.com

سلام علی رضا جان
واقعا ناراحت شدم وقتی مطلبتو خودنم. نمی دونم چی باید بگم فقط میتونم بگم امیدوارم که داداش بهرامت با اولیای خدا مشحور بشه و انشاالله که بهشت خداوند در انتظارشه.
امیدوارم که تو هم بتونی با یاد و خاطره ی همه ی خوبی هاش دوباره به زندگی لبخند بزنی. بهرام همیشه کنار تو می مونه و همیشه چشم انتظار لبخند دوباره ی توئه. پس سعی کن زیاد تو انتظار نذاریش چون انتظار خیلی دردناکه. دوست داشتی بهم سر بزن. من دو گوش شنوا واسه شنیدن حرفات دارم داداش خوبم.

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ق.ظ

سلام علی جان. من اولین باری که میام.
این پستت خیلی غمگین بود واقعا متاسفم و ناراحت شدم. تسلیت می گم دوست عزیزم.
ممنون می شم سر بزنی و نظرت رو بگی

salam mamnonam ke be man sar zadid ama shoma na dresi az khodeto gozashtid na esm na email

mamnon msiham age khodetono moarefi konid

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد