یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

چراغ قرمز

پشت چراغ قرمز بودم بدون توجه به این شلوغی ها شیشه ماشین و میدم پایین یه دختر بچه 7 ساله که عکس کاندید خودش و گرفته بود و با صورت خندون اسمش و داد میزد رو کرد به من و گفت به کی رای میدی گفتم به هیچ کس گفت مگه خودت و مملکت ت رو دوست نداری ? بازم خندید چراغ سبز شد و همه رفتن و من بازم پشت چراغ قرمز هایی که تو زندگی داشتم گیر کردم و شاید من هم باید .... هنوز چهره معصومش و حرفش یادم هست . این روزا اصلا حال و روز خوبی ندارم شاید چراغ راهنما زندگی من براش رنگ سبز تعریف نشد ه . شاید هم... باز هم سکوت میکنم و دلخوش به امروزم که فردام رو میسازه

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلوفر چهارشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:15 ب.ظ http://www.everything2.blogsky.com

سلام
تمام مطالبت رو خوندم اما این مطلبت چیز دیگه ای بود. .اقعا قصه ی پر دردی است قصه ی دل بستن. خوش به حال دوستت

humanism چهارشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:06 ب.ظ

با سلام خدمت شما
ما را با نام "فروشگاه خرید طلایی" لینک کنید و سپس ما را از طریق http://kharidtalaee.mihanblog.com/post/2 در قسمت نظرات آگاه کنید تا شما را لینک کنیم
برای پیشرفت به یاری هم نیازمندیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد