یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

از امروز

این روزا وقتی از اطرافیانم , دوستام می پرسم فلانی حالت خوبه؟ چه خبر؟ از .. چه خبر؟ همه خستن , یا جواب میدن ای بد نیستیم  یا .. همه تو صحبتاشون لحن خستگی دارن , خستگی که تو چهره , لحن و حتی رفتار خیلی ادما میتونیم  ببینیم  . این حتی از وبلاگا و نوشته هاشونم میشه فهمید میشه فهمید همه از هم خستن  و  خیلی از کارا و چیزها براشون تبدیل به یه عادت شده یه فیلم  یه بازیگر یه سناریو از قبل نوشته شده

 

دیگه خیلی به سختی میشه طعم شیرین یه خنده از ته دل رو چشید . چرا انقدر خاطرات تلخ داریم که حتی ما رو تو خوشی ها هم نمی خوان تنهامون بزاره اخه چرا با وجود اینکه میدونیم اما باز هم ...


اما من دیگه نمی خوام از خستگی ها و خاطرات تلخم بگم از امروز میخوام از بودن از امید از فردا از  خیلی  از  چیزای  که جزو ایدعالام هست بگم  نه از خستگی . خستگی هیچی جز یه سد برای نرسیدن به هدف هامون نیست

نظرات 1 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:07 ب.ظ http://takbargeman.blogfa.com

سلام.

یادتون نره همیشه نامرد یکیه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد