یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

خنده

یه واژه پر معنا که ما بسادگی از کنارش رد میشیم . چیزی که شاید برا خیلی از ما ها تبدیل به یه ارزو شده . واژهای که میتونه خستگی یه روز پر کار رو از تن ادم به در کنه . همون واژه فراموش شده که میتونه اولین و ساده ترین راه برای اتصال دوتا دل باشه  . همون واژهای که وقتی خسته ای از همه از همه چیز اما وقتی با خنده یه کودک روبه رومیشیم ناخوداگاه ما هم میخندیم و مارو شاید برای حتی یک لحطه به ارامش دعوت کنه


شاید ما خیلی وقت که معنا واقعی اونو گم کردیم و ازش برای گمراه کردن , دروغ گفتن , مسخره کردن و... استفاده یکنیم شاید شما هم از لبخندی که پشت چهره بد ذات بعضی از افراد پنهان شده خسته این شاید شما هم از این خنده بیزارید و وقتی کسی به شما لبخندی  میزند شما رو نا خوداگاه بیاد دروغ میندازه تا ... چرا باعث میشیم با واژه ها این جور بازی کنیم  واژههایی که بیشتر وقتها زندگیه ما رو به بازی میگیرن


باز هم به یاد خنده اون کودک می افتم خنده ای که فقط برای خودته خندهای بی منت با صداقت حی برای یک لحظه اما شاید  ...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد