یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

یادداشت های شخصی من از روزگاری که گذشت و میگذره

سهم من

نمی دونم از چی بنویسم از کی بنویسم از بد شدن زمونه از بد شدن مردماش یا سادگی و دلبستن و رفتنشون 

 

نمی فهم چرا اداما به خودشون اجازه میدن هر وقت خواستن برن و به طرف مقابلشون هیچ فرصتی یا حرفی نمی دن و راحت از کنار هم رد میشن 

 

همیشه خودشون متفاوت از اطرافیانشون میدونن اما همون کارا دیگران رو انجام میدن اخه پس این تفاوت  تو چیه 

  

خستم پیش خودم میگم من برای چه کیا از درسم گذشتم از کارم تا صبح بیدار موندم  خسته بودم اما دم نزدم موندم  ثابت کردم  اما اخرش جزیه سری خاطرات از رفتنشون برام چی گذاشتن  

 

 

اخرش هم باید سرم بندازم پایین و بدون هیچ پرسشی برم  بدون در نظر گرفتن کارات حر فات افقط میگن علیرضا بابت همه چیز ممنون  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد